انعکاس واقعیّات تلخ را مثبت و ضروری میدانم؛ امّا آسیبشناسی و تحلیلی را که "متری شیش و نیم" ارائه داد، نپسندیدم. معتقدم فیلم، مسئولیت ناصر خاکزاد و همسلولیهایش را در بروز این فاجعه اجتماعی یکسره نادیده گرفت، آنها را کاملاً منفعل نشان داد و مقام قضایی کریه المنظر و تگزاریهای حاکمیت متبوعِ او را عامل اصلی بزهکاری و اعتیاد پیران و جوانان ایرانی معرفی کرد؛ حال آنکه گمان میکنم لازم داریم در کنار اشاره به نقش عوامل اجتماعی و وظایف انکارناپذیرِ دولتی، به مسئولیتِ شهروندیِ ایرانیان نیز اعتراف کنیم و جایگاهش را به رسمیت بشناسیم؛ موضوعی که سعید روستایی در "ابد و یک روز" به خوبی در نظر گرفته بود.
من بسیاری از دیالوگهای قاضی چاق و کثیف را - که در آخرین سکانس بازپرسی، با یقهی معروف به دیپلمات ظاهر میشد - سخنانی یافتم که باید به گوشِ استماع شنید. همچنین، اگر چه تصدیق میکنم که رژهی پوتینها و رُعبِ طنابِ دار، راه معالجهی این درد نیست؛ امّا نسبت به بیشبیماریانگاریِ اقداماتِ بزهکارانه، خوشبین نیستم.
نهایتاً چشم بر جذابیّتهای سینماییِ فیلم میبندم و یادآوری میکنم که ارائه تصاویر دقیق از خشونتِ عریان و بازسازیِ غیرانسانیترین شرایطی که ممکن است بر یک انسان رواداشته شود، تاثیرگذار اما مخرّب و کمفایده است.
درباره این سایت